loading...
بیا تو لدفن...
djmbg بازدید : 115 یکشنبه 11 خرداد 1393 نظرات (0)

رر

یکی از فانتزیام اینه که وقتی یک ثانیه مونده مایکروویو زمانش تموم شه، خاموشش کنم!
اصلا احساس خنثی کردن بمب تو ثانیه آخر بهم دست میده

****

یکی از فانتزیام اینه که وقتی میخوابم بابام نه تنها کولر رو خاموش نمیکنه بلکه میزنه رو دور تند . . .

****

ادامه مطلب در ادامه مطلب:|

یکی از فانتزیام اینه که یهو تو جمع به یکی بگم.میشه یه سوال مهم بپرسم؟طرف با ترس که گفت آره.بگم ولش مهم نیس.بعد که گیر داد بگم تنها شدیم میگم.همه میرن تو کف.تنها هم که شدیم هر چی گفت بگم خیلی مهم بودا.ولی یادم رفت.
خیلی باحالم،مگه نه؟:-D

****

یکی از فانتزی هام اینه
با چشمای بسته
از عرض یه اتوبان
شلوغ رد شم
خداییش هیجان ب اوج میرسه وقتی صدای بوقو ترمز ماشینارو میشنوی
وا ا ا ا ا ا ا ا ا ای

****

یکی از فانتزی هام اینکه یه فرش پونصد شونه بگیرم بعد هر شب سرمو بذارم رو یکی از شونه هاش :|
فکر میکردم تحریم ها حداقل تا دوسال دیگه رو من اثر نذاره... :(

****

یکی از فانتزی های ذهنم توی بچگی این بود جراح قلب بشم بعد از اتاق عمل بیام بیرون بگم متاسفم
بعد خانوادش بریزن منو بزنن منم همینجور ثابت وایسام
بعد یه ساعت بعد بیان منتمو بکشن
یعنی من همچین آدم توهمی هستم
:)

****

یکی از فانتزی های ذهن من در بچگی این بود که در این کیبورد رو باز کنم
کلید ها رو به ترتیب حروف الفبا بچینم
خدایی بچگی هامم مخ بودم

****

یکی از فانتزیام اینه که توی یه پارک شلوغ شروع کنم به دویدن و همزمان با موبایلم بگم : لعنتیا تا من نگفتم هیچکس شلیک نکنه ، کلی آدم بیگناه اینجا هست !
توهم در حد سراب های بیابان های ۱۵۰ درجه آمازون …

****

یکی از فانتزی هام تو زندگی اینه که نوشابه و دوغ گازدارو باهم قاطی کنم بخورم ببینم آروق زدنی فرقی میکنه!!!
تست کردم نتیجه اشو اطلاع میدم.

****

یکی از فانتزی های اخیرم این بوده که وقتی به حس پرواز رسیدم با یه هواپیما تصادف کنم :|
من ;)
برادران رایت :|
شاگرد شوفر خلبان :|

****

یکی از فانتزیام اینه که با خط خودم زنگ میزنم به خودم.میبینم اشغاله.با یه حالت عصبی زل میزنم به گوشی.یه دفعه یه اس ام اس میاد:شما یک تماس از دست رفته از 093.... دارید.
من:ذوق مرگ

****

یکی از فانتزیام اینه که وقتی مهمون مهمی داریم ومامانم استرس داره هی کرم بریزم:/

****

یکی از فانتزی ها دوران بچگیم این بود از روی جدول ها کنار خیابون بدوم روزی سه بار می افتادم ولی دوباره پرو پرو میرفتم میخوردم زمین.خوددرگیری مضمن داشتم خخخخخخ.

****

یکی از فانتزیام اینه بغل ی بادجه تلفن وایسم تا ی خانوم اومد بغلم بگم:همین که گفتم یا بیست میلیونو میارید یا دیگ بچتونو زنده نمیبینید,بعدش تلفنو محکم بکوبم و رد شدنی ی زیر چشی به بچه اون خانومه نگاه کنم.یعنی به آرزوم میرسم؟

****

یکی از فانتزی‌هام اینه که یکیو که داره میره زیر ماشین نجات بدم، بعد سرم رو بندازم پایین برم...
وقتی داد زد اسمت چیه ؟!
یه لحظه سرم رو بچرخونم ,دوباره برگردم تو افق ناپدید شم ;)

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    به قالب امتیاز بدید لدفن
    آمار سایت
  • کل مطالب : 156
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 19
  • آی پی امروز : 35
  • آی پی دیروز : 19
  • بازدید امروز : 37
  • باردید دیروز : 20
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 37
  • بازدید ماه : 338
  • بازدید سال : 6,125
  • بازدید کلی : 31,545
  • کدهای اختصاصی